سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ساعت دوازده
شنبه 89/9/13 ساعت 12:10 عصر | نوشته ‌شده به دست سیمرغ | ( نظر )

چمدانش را به سرعت بست.نمی خواست فرصت را از دست بدهد .به ساعت نگاه کرد . ساعت 9 بود . پدرش را به یاد آورد که در خواب به او گفته بود : «ساعت 12 از شهر خودمان نزد من خواهی آمد .»

به قاب عکس پدر نگاه کرد :«قربونت برم .شما که خبر مرگمو دادی ، خب میگفتی چطوری قراره بیام پیشت.دلم واست تنگ شده ، ولی الان آمادگی ندارم .»

ادامه مطلب...


 
تبلیغات
آمار بازدید

بازدید امروز : 67

بازدید دیروز : 43

کل بازدیدها : 177266