دیروز داشتم از سر کار برمی گشتم که دیدم اصغر آقا پیاده راه افتاده توی خیابون . رفتم کنارش یه بوق زدم . اما انگار توی این عالم نبود . خلاصه انقدر صداش کردم و بوق زدم تا منو دید . با سگرمه های تو هم آمد توی ماشین نشست .
-سلام اصغر آقا . محل نمی دی !!
-علیک سلام . اختیار دارین . راستش واسه آدم حواس نمی زارن که .
دیدم یه پلاستیک فریزر پر از دفترچه بانک دستشه . من که دیگه نمی تونستم جلوی فضولیمو بگیرم گفتم :
اینا چیه اصغر آقا ؟

یک آه بلند کشید و شروع کرد :


-من نمی دونم چه وضع پول دادنه ؟ اگه می خواین پول بدین که بدین چرا انقدر مردمو می کشونین اینور و اونور ؟ از صبح تا حالا هزارتا بانک و مؤسسه رفتم . اونوقت هی می گن رایانه رایانه !!
من که تازه متوجه شده بودم در مورد چی حرف میزنه زدم زیر خنده و گفتم : اولا که رایانه نه و یارانه . حالا مگه چی شده ؟
-هیچی . یک روز جمعه ای خوابیده بودیم که کله سحر گوشی خانومم ام اس ام اومد . یک هفته نیست براش خریدم به خاطر همینم ذوق داره . تا گوشی صدا داد مثل فشنگ پرید . از شما چه پنهون خانومم سواد درست و حسابی نداره برای همین منو بلند کرده که چی ام اس ام اومده !
من که داشتم از خنده ریسه می رفتم گفتم : اصغر آقا اون اس ام اسه تازه فارسیش میشه پیامک . حالا بقیه اش رو بگو .
-حالا هر چی که هست . ایراد بنی اسرائیلی می گیری ؟ منم با چشمای خمار بلند شدم و همونی که شا میگی رو خوندم . اصلا تمام بدبختیم از اونجا شروع شد . توش نوشته بود : برای دریافت یارانه بیاید توی بانک ما حساب باز کنید . اون تازه اولیش بود تا شب از 10 تا بانک دیگه ام اومد . اکرم خانومم گیر داده باید توی همه این بانکها حساب باز کنی . اینطوری توی همه شون پول می ریزن . الان که می بینی 6 تا بانک رفتم بقیه اش مونده .
یک نگاه بهش کردم و گفتم : آخه مرد حسابی کی گفت بری توی همه بانکها حساب باز کنی ؟ این پیامک ها همه اش تبلیغاتی بوده . توی یک بانک حساب داشته باشی کافیه . مقدار یارانه هم مشخصه برای کسی بیشتر نمی ریزن .
اصغر آقا هم خوشحال بود هم ناراحت . خوشحال برای اینکه بقیه بانک ها نرفته ناراحت برای اینکه یک روز مرخصی گرفته و خودشو خسته کرده . یک نگاه به من کردو گفت : قربون دهنت اگه میشه بیا خونه ما اینارو به اکرم خانومم بگو .
اینطوری شد که یک ناهار خونه اصغر آقا افتادیم !!