سرگذشت تلخ فرشته ای رانده شده!!
دوشنبه 92/10/16 ساعت 12:46 صبح | نوشته ‌شده به دست سیمرغ | ( نظر )

جنگ در  گرفت. ملائکه پیروز شدند. حارث اسیر شد. او را با خود به آسمان بردند. حارث به درگاه خداوند توبه کرد. توبه اش پذیرفته شد. به عبادت مشغول شد. آن قدر عبادت کرد تا از ملائکه شد. او را عزازیل (عزیز خدا) خواندند. منبری داشت. برای ملائکه وعظ می گفت. بسیار محبوب بود.


شیطان

روزی ملائکه بر لوح دیدند: «یکی از مقربان درگاه الهی به نفرین ابدی گرفتار می شود». نگران شدند. نکند ما باشیم؟! دست به دامان حارث شدند که: «ای عزازیل، دعایمان کن که ما آن مطرود درگاه الهی نباشیم». عزازیل نیازی به دعا کردن نمی دید. به خودش اطمینان داشت. اما دعا کرد: «خدایا ایشان را ایمن گردان».

روزی دید بر در بهشت نوشته اند: «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم». گفت: خدایا این ملعون رانده شده کیست؟ خدای تعالی فرمود: بنده ای که او را نعمت می دهم و او مرا سرپیچی می کند. عزازیل هزار سال شیطان رانده شده را لعن کرد.

عزازیل باورش شده بود کسی است. خود را برتر از هر چیزی می دانست. خود را بزرگ می پنداشت.

خداوند آدم (علیه السلام) را خلق کرد. ملائکه را امر به سجده نمود. همه سجده کردند، اما عزازیل امتناء کرد. او تکبّر کرد. او خود را بزرگ دانست. گفت: من از آتشم و آدم از خاک؛ من بر او سجده نمی کنم.

عزازیل از درگاه خداوند رانده شد. او دیگر عزیز خدا نبود. او ابلیس شد (مأیوس از رحمت خدا).

ادامه مطلب...


 
تبلیغات
آمار بازدید

بازدید امروز : 10

بازدید دیروز : 22

کل بازدیدها : 177603