آسمان ابری شد
بغضم گرفت
صدایم لرزید
رعد و برق زد
رعشه به جانم افتاد
ابرها جمع شدند
باران بارید
اشکم جاری شد
رودخانه ای جریان گرفت
خنده ام گرفت
من و باران ...!
از هم سبقت می گیریم
دلش خوش است
این چند روز را گریه می کند و خودش را مجنون می داند
ولی من همیشه ...
من عاشقترم یا باران ؟