نویسنده: اسماعیل شفیعی سروستانی
بنابر آنچه در روایات اهل بیت (علیه السلام) آمده است، کشور «عراق» پیش از به وجود آمدن بحران های سیاسی و نا به سامانی ها در سرزمین «شام» و به حرکت درآمدن پرچم های سیاه، زیر ظلم حکّام طغیانگر و ستمگر است، چنان که امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
«هنگامی که آن بخش از دیوار «مسجد کوفه» که هم جوار خانه ی عبدالله بن مسعود است، خراب شود، آن زمان، زمان نابودی حکومت مردم است و هنگام نابودی آن، حکومت قائم آل محمد (علیه السلام) ظهور خواهد کرد.» (1)
ایشان در روایتی دیگر فرمودند:
«فرمانروای مردم در این هنگام ستمگری نافرمان است که به او کاهن و جادوگر گفته می شود.» (2)
برخی از روایت ها یادآور شده اند که شَیْصبانی پیش از ورود نیروهای سفیانی، در «کوفه» است. امام فرمودند:
«این چگونه است که پیش از سفیانی، شیصبانی از کوفه خروج می کند. او خون مؤمنان زیادی را بر زمین جاری می سازد.» (3)
همچنین مردی به نام عوف سلمی خروج می کند و برخی از روایات می گویند:
محلّ و مقرّ او تکریت است. (4)
«هنگامی که آن بخش از دیوار «مسجد کوفه» که هم جوار خانه ی عبدالله بن مسعود است، خراب شود، آن زمان، زمان نابودی حکومت مردم است و هنگام نابودی آن، حکومت قائم آل محمد (علیه السلام) ظهور خواهد کرد.» (1)
ایشان در روایتی دیگر فرمودند:
«فرمانروای مردم در این هنگام ستمگری نافرمان است که به او کاهن و جادوگر گفته می شود.» (2)
برخی از روایت ها یادآور شده اند که شَیْصبانی پیش از ورود نیروهای سفیانی، در «کوفه» است. امام فرمودند:
«این چگونه است که پیش از سفیانی، شیصبانی از کوفه خروج می کند. او خون مؤمنان زیادی را بر زمین جاری می سازد.» (3)
همچنین مردی به نام عوف سلمی خروج می کند و برخی از روایات می گویند:
محلّ و مقرّ او تکریت است. (4)
حکومت این ستمگران بر نقاط مختلف و آشفته ی «عراق»، ضرر و زیان زیادی به این سرزمین می رساند؛ یعنی این حوادث، ویرانی شهرها و آبادی ها و کشتار و آواره شدن هزاران نفر را به دنبال خواهد داشت، احادیث نقل شده از امامان (علیه السلام) نیز بر این موضوع صحّه گذاشته است.
سفیانی از طریق سرزمین «شام» وارد عراق می شود و سعی می کند که اوضاع را از طریق سیطره و غلبه بر عراق آرام کند و این سیطره و تسلّط از طریق قتل و آوارده کردن مردم آن صورت می پذیرد. شهرها در آن زمان ویران می شوند؛ از جمله ی این شهرها «بصره» و «بغداد» است که در زمین فرو می روند. برخی از روایت ها متذکّر شده اند که تعداد کشتگان میان بصره و یکی از نواحی آن، که «اِبلّه» نامیده می شود، حدود هفتاد هزار شهید خواهد بود و امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:
«آنها به منزله ی شهدای بدر هستند.»
این خطبه امیرالمؤمنین، علی (علیه السلام) حوادثی چند را در بردارد که آنها را از طریق علم غیب، در مورد آینده ی «بصره» و حوادث آن پیشاپیش بیان فرمودند. ایشان فرمودند:
«در آن زمان، ناگهان حوادثی سخت برای شما روی خواهد داد که شما از آن ناآگاهید؛ اما ما آن را می دانیم.» (5)
و این نابودی به علّت سیطره و غلبه ی دو حاکم ستمگر و مستکبر بر این شهر است. امیرالمؤمنین، علی (علیه السلام) حوادث دیگری را ضمن این گفته شان برای ما بیان فرمودند. ایشان فرمودند:
«ای مردم؛ از من بپرسید پیش از آنکه فتنه ای پدید آید، فتنه ای که همچون شتر بی صاحب گام بر می دارد، با فتنه ای در شرق و چون زمانی بگذرد، می گویید او [سفیانی] مرده است یا در جایی به هلاکت رسیده است و آن [سفیانی] نشانه ها و علامت هایی دارد، اولین نشانه ی آن، به محاصره در آمدن کوفه به وسیله ی خندق ها، کمینگاه ها و پُست های مراقبت است و به وجود آمدن حفره ها و شکاف ها در راه های کوفه و تعطیل شدن مسجدها به مدت چهل روز و به حرکت درآمدن سه پرچم اطراف مسجد بزرگ... کُشته و کُشنده هر دو در آتشند و کشتار بسیار و مرگ بسیار تند و کُشته شدن نفس زکیّه (نام فردی است) در دل شهر کوفه همراه با هفتاد نفر از صالحان، اتفاق می افتد.» (6)
با این اوصاف، به نظر می آید که نفس زکیّه، ضد فساد آن زمان قیام می کند تا اینکه راه را برای امام هموار سازد. این بیانگر این نکته است که مردم «کوفه» و مردم «عراق» به طور کلی دست به شورش هایی می زنند که در محاسبه های سیاسی پیش بینی نشده است و آن را بی ارزش می دانند. این چیزی است که ما آن را از سخنان امام باقر (علیه السلام) می فهمیم:
«و سفیانی و کسانی که همراه او هستند، پدیدار می شوند، و کار به جایی می رسد که هیچ قصد و هدفی جز از میان بردن خاندان محمّد (ص) و شیعیان ایشان ندارند. او گروهی را به کوفه می فرستد و گروهی از شیعیان آل محمّد را به قتل رسانده و به صلیب می کشد و پرچمی از خراسان می آید تا اینکه فرود می آید و مردی از موالی که ضعیف است، خروج می کند و هرکسی که از او تبعیّت کند، به مصیبتی که در کوفه اتفاق می افتد، دچار می شود.»
شورش هایی که مردم عراق به آن دست می زنند، نشان دهنده ی حسّ کینه و تنفّر آنان نسبت به حکومت های ستمگر و زورگو است.
آن گونه که از روایت ها برمی آید، مردم برای یاران پرچم های سیاه در «خراسان» دعوت و فراخوانی ارسال می کنند تا به سمت عراق حرکت کنند و آنجا را از لوث حکومت فرعونیان و تسلّط آنها، پاک کنند و البتّه این پرچم ها به رهبری خراسانی به عنوان رهبر سیاسی و به فرماندهی شعیب بن صالح به عنوان فرمانده نظامی به سوی آن منطقه حرکت می کنند. این نکته ای است که برخی روایت ها از آن سخن گفته اند:
«جوانی از بنی هاشم که در کفِ دست راست او خالی است، از خراسان با پرچم های سیاه خروج می کند. در آن حال شعیب بن صالح که با سفیانی می جنگد، در خدمت اوست، او سپاهیان سفیانی را شکست می دهد.» (7)
ظاهراً از جمله عواملی که باعث پیروزی پرچم های سیاه می شود، کمک های مردمی به این پرچم ها است و به خاطر همین روایت دیگری می گوید:
«هنگامی که سپاهیان سفیانی به سمت کوفه برای تعقیب خراسانی حرکت می کنند و مردم خراسان در طلب مهدی (عج) خروج می کنند، سپاهیان سفیانی و هاشمی (خراسانی) که همراه با پرچم سیاه است، با هم برخورد می کنند و درگیر می شوند. فرمانده ی سپاه هاشمی، شعیب بن صالح است، او و سفیانی در اصطخر به هم می رسند و میان آنها جنگ بزرگی درمی گیرد و پرچم های سیاه پیروز می شوند و سپاهیان سفیانی فرار می کنند و در این هنگام مردم در آرزوی مهدی (عج) هستند و او را می خواهند.» (8)
طبیعی است که طرفداری مردم از پرچم خراسانی، به خاطر ظلم و ستم و ویرانی و کشتاری است که از طرف سپاهیان سفیانی به مردم این منطقه می رسد و روایت های تاریخی می گوید:
«سفیانی وارد کوفه می شود و لشکریانش را سه روز آزاد می گذارد که هر کاری انجام دهند و از مردم آن سرزمین 60 هزار نفر را می کشد.» (9)
هنگام ورود پرچم های سیاه به «عراق»، آرامش و استقراری نسبی در این کشور به وجود می آید و البته اعمال و رفتار جنجال برانگیز محدودی که توسط باقی مانده های سپاهیان سفیانی به وجود می آید، تا حدودی این آرامش نسبی را برهم می زند. پس از گذشت مدّت زمانی که روایات آن را دقیقاً مشخص نکرده اند، امام مهدی (عج) در «مکّه» ظهور می کند و این پرچم های سیاه، بیعت خود را با ایشان اعلام می کنند و در برخی از روایت ها آمده است:
«و پرچم های سیاه برای بیعت با مهدی (عج) کسانی را [به نمایندگی] می فرستند.»
ما در اینجا، چندان به تحرّکات امام مهدی (عج) در «مدینه» و «مکّه» و «جنگ اهواز» نمی پردازیم؛ اما به طور خلاصه می گوییم: امام (عج) پس از سر و سامان دادن اوضاع در مسیر خود، وارد «عراق» می شود و در وسط «کوفه» فرود می آید، امام باقر (علیه السلام) یادآور شده است که فرود آمدن او در [شیئی با] هفت گنبد نورانی است و شاید این توصیفی باشد از وسایل نقلیه ای که در آن زمان به کار می رود. امام باقر (علیه السلام) فرمودند:
«قائم آل محمّد (ص)، در هفت گنبد از نور فرود می آید و هیچ کس نمی داند که او در کدام گنبد است تا اینکه در کوفه فرود می آید.»
این روایت اشاره به میزان سرّی و محرمانه بودن کارهای امام (علیه السلام) دارد که ایشان هنگام ورود به کوفه از آن تاکتیک استفاده می کنند و این خود، بیانگر وجود حالت عدم استقرار و آرامش است. پس از آن، امام شروع به سامان دادن اوضاع داخلی می کند تا اینکه نقطه عطفی در کل جهان باشد و کل جهان سامان یابد. (10)
برخی روایات یادآور شده اند که هنگام ورود امام (عج الله تعالی فرجه الشریف) سه جریان سیاسی اثرگذار در این منطقه وجود دارند. امام باقر (علیه السلام) فرمودند:
«مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) وارد کوفه می شود و در کوفه سه پرچم است که به جوش و خروش درآمده و آشفته حالند و این سه پرچم به امام می پیوندند.» (11)
شاید نظر درست، این باشد که این جریان ها، باقی مانده های حکومت های شکست خورده ی پیشین باشند که مخفیانه در عراق به دور از چشم یاران پرچم های سیاه فعالیّت می کنند. امام (عج الله تعالی فرجه الشریف) کار خود را با پاک سازی این عناصر آغاز می کنند؛ زیرا آنان به وسیله ی معجزاتی که امام از «مکّه» تا «مدینه» انجام داده، هدایت نمی شوند و راهی جز تصفیه حساب خونین و جنگ با آنها، باقی نمی ماند. به همین دلیل امام باقر (علیه السلام) فرمودند:
«قائم آل محمّد (علیه السلام) کاری نو انجام می دهند و حکمی تازه صادر فرمودند که پذیرش آن برای عرب ها سخت و سنگین است. کار ایشان تنها با شمشیر است و از هیچ کس توبه پذیرفته نمی شود و کار او بی عیب و نقص است و در راه خدا، سرزنش هیچ سرزنش گری به او کارگر نیست.» (12)
او با این حمله برخی را نسبت به نسب خویش به شک می اندازد. تا جایی که بعضی ها می گویند:
«اگر او از فرزندان فاطمه (س) بود، به مردم رحم می کرد.»
امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
«قائم پیش می آید و به بازار می رسد و مردی از فرزندان پدرش به او می گوید، تو با این کارها، باعث رَم کردن و سراسیمه شدن مردم می شوی، آیا این به دلیل فرمان و نوشته ای از جانب پیامبر (ص) است؟ گفت: در میان مردم، مردی که قدرتمندتر از او باشد، نیست سپس مردی از عجم به پا می خیزد و می گوید: ساکت می شوی یا گردنت را بزنم؟ در این هنگام قائم (عج الله تعالی فرجه الشریف) نوشته ای را از جانب پیامبر (ص) بیرون می آورد.» (13)
در این هنگام اوضاع آن دیار سامان می گیرد و خورشید تمدّن از نو شروع به پرتوافکنی می کند و جهان را فرامی گیرد.
سفیانی از طریق سرزمین «شام» وارد عراق می شود و سعی می کند که اوضاع را از طریق سیطره و غلبه بر عراق آرام کند و این سیطره و تسلّط از طریق قتل و آوارده کردن مردم آن صورت می پذیرد. شهرها در آن زمان ویران می شوند؛ از جمله ی این شهرها «بصره» و «بغداد» است که در زمین فرو می روند. برخی از روایت ها متذکّر شده اند که تعداد کشتگان میان بصره و یکی از نواحی آن، که «اِبلّه» نامیده می شود، حدود هفتاد هزار شهید خواهد بود و امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:
«آنها به منزله ی شهدای بدر هستند.»
این خطبه امیرالمؤمنین، علی (علیه السلام) حوادثی چند را در بردارد که آنها را از طریق علم غیب، در مورد آینده ی «بصره» و حوادث آن پیشاپیش بیان فرمودند. ایشان فرمودند:
«در آن زمان، ناگهان حوادثی سخت برای شما روی خواهد داد که شما از آن ناآگاهید؛ اما ما آن را می دانیم.» (5)
و این نابودی به علّت سیطره و غلبه ی دو حاکم ستمگر و مستکبر بر این شهر است. امیرالمؤمنین، علی (علیه السلام) حوادث دیگری را ضمن این گفته شان برای ما بیان فرمودند. ایشان فرمودند:
«ای مردم؛ از من بپرسید پیش از آنکه فتنه ای پدید آید، فتنه ای که همچون شتر بی صاحب گام بر می دارد، با فتنه ای در شرق و چون زمانی بگذرد، می گویید او [سفیانی] مرده است یا در جایی به هلاکت رسیده است و آن [سفیانی] نشانه ها و علامت هایی دارد، اولین نشانه ی آن، به محاصره در آمدن کوفه به وسیله ی خندق ها، کمینگاه ها و پُست های مراقبت است و به وجود آمدن حفره ها و شکاف ها در راه های کوفه و تعطیل شدن مسجدها به مدت چهل روز و به حرکت درآمدن سه پرچم اطراف مسجد بزرگ... کُشته و کُشنده هر دو در آتشند و کشتار بسیار و مرگ بسیار تند و کُشته شدن نفس زکیّه (نام فردی است) در دل شهر کوفه همراه با هفتاد نفر از صالحان، اتفاق می افتد.» (6)
با این اوصاف، به نظر می آید که نفس زکیّه، ضد فساد آن زمان قیام می کند تا اینکه راه را برای امام هموار سازد. این بیانگر این نکته است که مردم «کوفه» و مردم «عراق» به طور کلی دست به شورش هایی می زنند که در محاسبه های سیاسی پیش بینی نشده است و آن را بی ارزش می دانند. این چیزی است که ما آن را از سخنان امام باقر (علیه السلام) می فهمیم:
«و سفیانی و کسانی که همراه او هستند، پدیدار می شوند، و کار به جایی می رسد که هیچ قصد و هدفی جز از میان بردن خاندان محمّد (ص) و شیعیان ایشان ندارند. او گروهی را به کوفه می فرستد و گروهی از شیعیان آل محمّد را به قتل رسانده و به صلیب می کشد و پرچمی از خراسان می آید تا اینکه فرود می آید و مردی از موالی که ضعیف است، خروج می کند و هرکسی که از او تبعیّت کند، به مصیبتی که در کوفه اتفاق می افتد، دچار می شود.»
شورش هایی که مردم عراق به آن دست می زنند، نشان دهنده ی حسّ کینه و تنفّر آنان نسبت به حکومت های ستمگر و زورگو است.
آن گونه که از روایت ها برمی آید، مردم برای یاران پرچم های سیاه در «خراسان» دعوت و فراخوانی ارسال می کنند تا به سمت عراق حرکت کنند و آنجا را از لوث حکومت فرعونیان و تسلّط آنها، پاک کنند و البتّه این پرچم ها به رهبری خراسانی به عنوان رهبر سیاسی و به فرماندهی شعیب بن صالح به عنوان فرمانده نظامی به سوی آن منطقه حرکت می کنند. این نکته ای است که برخی روایت ها از آن سخن گفته اند:
«جوانی از بنی هاشم که در کفِ دست راست او خالی است، از خراسان با پرچم های سیاه خروج می کند. در آن حال شعیب بن صالح که با سفیانی می جنگد، در خدمت اوست، او سپاهیان سفیانی را شکست می دهد.» (7)
ظاهراً از جمله عواملی که باعث پیروزی پرچم های سیاه می شود، کمک های مردمی به این پرچم ها است و به خاطر همین روایت دیگری می گوید:
«هنگامی که سپاهیان سفیانی به سمت کوفه برای تعقیب خراسانی حرکت می کنند و مردم خراسان در طلب مهدی (عج) خروج می کنند، سپاهیان سفیانی و هاشمی (خراسانی) که همراه با پرچم سیاه است، با هم برخورد می کنند و درگیر می شوند. فرمانده ی سپاه هاشمی، شعیب بن صالح است، او و سفیانی در اصطخر به هم می رسند و میان آنها جنگ بزرگی درمی گیرد و پرچم های سیاه پیروز می شوند و سپاهیان سفیانی فرار می کنند و در این هنگام مردم در آرزوی مهدی (عج) هستند و او را می خواهند.» (8)
طبیعی است که طرفداری مردم از پرچم خراسانی، به خاطر ظلم و ستم و ویرانی و کشتاری است که از طرف سپاهیان سفیانی به مردم این منطقه می رسد و روایت های تاریخی می گوید:
«سفیانی وارد کوفه می شود و لشکریانش را سه روز آزاد می گذارد که هر کاری انجام دهند و از مردم آن سرزمین 60 هزار نفر را می کشد.» (9)
هنگام ورود پرچم های سیاه به «عراق»، آرامش و استقراری نسبی در این کشور به وجود می آید و البته اعمال و رفتار جنجال برانگیز محدودی که توسط باقی مانده های سپاهیان سفیانی به وجود می آید، تا حدودی این آرامش نسبی را برهم می زند. پس از گذشت مدّت زمانی که روایات آن را دقیقاً مشخص نکرده اند، امام مهدی (عج) در «مکّه» ظهور می کند و این پرچم های سیاه، بیعت خود را با ایشان اعلام می کنند و در برخی از روایت ها آمده است:
«و پرچم های سیاه برای بیعت با مهدی (عج) کسانی را [به نمایندگی] می فرستند.»
ما در اینجا، چندان به تحرّکات امام مهدی (عج) در «مدینه» و «مکّه» و «جنگ اهواز» نمی پردازیم؛ اما به طور خلاصه می گوییم: امام (عج) پس از سر و سامان دادن اوضاع در مسیر خود، وارد «عراق» می شود و در وسط «کوفه» فرود می آید، امام باقر (علیه السلام) یادآور شده است که فرود آمدن او در [شیئی با] هفت گنبد نورانی است و شاید این توصیفی باشد از وسایل نقلیه ای که در آن زمان به کار می رود. امام باقر (علیه السلام) فرمودند:
«قائم آل محمّد (ص)، در هفت گنبد از نور فرود می آید و هیچ کس نمی داند که او در کدام گنبد است تا اینکه در کوفه فرود می آید.»
این روایت اشاره به میزان سرّی و محرمانه بودن کارهای امام (علیه السلام) دارد که ایشان هنگام ورود به کوفه از آن تاکتیک استفاده می کنند و این خود، بیانگر وجود حالت عدم استقرار و آرامش است. پس از آن، امام شروع به سامان دادن اوضاع داخلی می کند تا اینکه نقطه عطفی در کل جهان باشد و کل جهان سامان یابد. (10)
برخی روایات یادآور شده اند که هنگام ورود امام (عج الله تعالی فرجه الشریف) سه جریان سیاسی اثرگذار در این منطقه وجود دارند. امام باقر (علیه السلام) فرمودند:
«مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) وارد کوفه می شود و در کوفه سه پرچم است که به جوش و خروش درآمده و آشفته حالند و این سه پرچم به امام می پیوندند.» (11)
شاید نظر درست، این باشد که این جریان ها، باقی مانده های حکومت های شکست خورده ی پیشین باشند که مخفیانه در عراق به دور از چشم یاران پرچم های سیاه فعالیّت می کنند. امام (عج الله تعالی فرجه الشریف) کار خود را با پاک سازی این عناصر آغاز می کنند؛ زیرا آنان به وسیله ی معجزاتی که امام از «مکّه» تا «مدینه» انجام داده، هدایت نمی شوند و راهی جز تصفیه حساب خونین و جنگ با آنها، باقی نمی ماند. به همین دلیل امام باقر (علیه السلام) فرمودند:
«قائم آل محمّد (علیه السلام) کاری نو انجام می دهند و حکمی تازه صادر فرمودند که پذیرش آن برای عرب ها سخت و سنگین است. کار ایشان تنها با شمشیر است و از هیچ کس توبه پذیرفته نمی شود و کار او بی عیب و نقص است و در راه خدا، سرزنش هیچ سرزنش گری به او کارگر نیست.» (12)
او با این حمله برخی را نسبت به نسب خویش به شک می اندازد. تا جایی که بعضی ها می گویند:
«اگر او از فرزندان فاطمه (س) بود، به مردم رحم می کرد.»
امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
«قائم پیش می آید و به بازار می رسد و مردی از فرزندان پدرش به او می گوید، تو با این کارها، باعث رَم کردن و سراسیمه شدن مردم می شوی، آیا این به دلیل فرمان و نوشته ای از جانب پیامبر (ص) است؟ گفت: در میان مردم، مردی که قدرتمندتر از او باشد، نیست سپس مردی از عجم به پا می خیزد و می گوید: ساکت می شوی یا گردنت را بزنم؟ در این هنگام قائم (عج الله تعالی فرجه الشریف) نوشته ای را از جانب پیامبر (ص) بیرون می آورد.» (13)
در این هنگام اوضاع آن دیار سامان می گیرد و خورشید تمدّن از نو شروع به پرتوافکنی می کند و جهان را فرامی گیرد.
پی نوشت ها :
1. الأربلی، کشف الغمه، ج 3، ص 259.
2. سلیمان الحلی، مختصر بصائر الدرجات، ص 199.
3. النعمانی، الغیبه، ص 302.
4. الراوندی، الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1155.
5. بحارالأنوار، ج 57، ص 226.
6. القتال النیسابوری، ص 262.
7. ابن جماد، کتاب الفتن، ص 189.
8. المتقی الهندی، کنز العمّال، ج 14، ص 588.
9. معجم احادیث الامام المهدی، ج 1، ص 400.
10. فیض کاشانی، التفسیر الصافی، ج 1، ص 243.
11. کشف الغمّه، ج 3، ص 261.
12. ابوحمزه ثمالی، تفسیر ابوحمزه الثمالی، ص 83.
13. بحارالأنوار، ج 52، ص 387.
منبع مقاله :
شفیعی سروستانی، اسماعیل؛ (1391)، دانشستان سرزمین های درگیر در واقعه ی شریف ظهور، جلد دوم (عراق، عربستان و یمن)، تهران: موعود عصر (عج)، چاپ دوم