دستهایم را از هم می گشایم . چشم هایم را می بندم و هوای تازه را می بلعم . بوی آشنایی می آید. از کوچه باغ خاطره صدای آشنای ربّنا می آید . بوی ضیافت در فضا پخش است . ضیافتی همگانی . سر در مهمانی با خط خوش نوشته شده «برای شرکت در مهمانی همه دعوت هستند». کسی جلوی در ایستاده . می گوید : ورود هرگونه ناپاکی از جمله دروغ ، غیبت ، حسد، کفر و ... ممنوع می باشد .هر کسی هر چقدر زشتی دارد دور می ریزد . وارد می شود و قول می دهد پاک شود . عده ای هم دورتر ایستاده اند و با حسرت نگاه می کنند . با خیل جمعیت وارد می شوم . سفره ای بزرگ پهن است که انتهایش معلوم نیست . روی سفره پر است از نیکی ، صداقت ، پاکی و هر خوبی که بخواهی . صدای زیبایی می آید . دقیق می شوم . انگار کسی با صوت زیبا می خواند : «شَهرُ رَمَضانَ الّذی اُنزلَ فیهِ القُرآن ...» . آری رمضان آمد .
ماه رمضان مبارک . التماس دعا