سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اس ام اس تبریک ماه ربیع الاول -92
پنج شنبه 92/10/12 ساعت 9:11 عصر | نوشته ‌شده به دست سیمرغ | ( نظر )

پیامک ربیع الاول,اس ام اس تبریک ربیع الاول

فرا رسیدن ماه شریف و پرخیر و برکت ربیع الاول را به امام زمان(عج) و شما دوستان تبریک عرض می کنیم

©©©©©©©©©©©©©©©©©©©©©©©©

خدایا؛

تو را به مناسبتهای عزیز این ماه گرامی قسم می‌دهیم؛

این ماه را بر تمام شیعیان جهان، مبارک و پر خیر و برکت قرار بده،

و در ظهور ارباب و مولای ما؛ امام زمان(عج) تعجیل بفرما،

و به ما توفیق بهره بردن از فضایل این ماه عنایت فرما،

و تمام مریضها را به حرمت این ماه شفا بده،

و مشکلات و گرفتاری تمام شیعیان را برطرف بفرما.

آمین ربّ العالمین.

©©©©©©©©©©©©©©©©©©©©©©©©

امروز به عشاق حسین، زهرا دهد مزد عزا

یک عده را درمان دهد، یک عده بخشش در جزا

یک عده را مشهد برد، یک عده را دیدار حج

باشد که مزد ما شود، تعجیل در امر فرج

حلول ماه ربیع الاول مبارک

ادامه مطلب...


نصوح، مردی که در حمام زنانه کار می کرد
پنج شنبه 92/10/12 ساعت 12:27 صبح | نوشته ‌شده به دست سیمرغ | ( نظر )
نصوح مردى بود شبیه زنها ،صدایش نازک بود صورتش مو نداشت و اندامی زنانه داشت او مردی شهوتران بود با سواستفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار مى کرد و کسى از وضع او خبر نداشت او از این راه هم امرارمعاش می کرد هم ارضای شهوت.
 
گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار توبه اش را می شکست.
 
او دلاک و کیسه کش حمام زنانه بود. آوازه تمیزکارى و زرنگى او به گوش همه رسیده و زنان و دختران و رجال دولت و اعیان و اشراف دوست داشتند که وى آنها را دلاکى کند و از او قبلاً وقت مى گرفتند تا روزى در کاخ شاه صحبت از او به میان آمد. دختر شاه به حمام رفت و مشغول استحمام شد.

از قضا گوهر گرانبهاى دختر پادشاه در آن حمام مفقود گشت ، از این حادثه دختر پادشاه در غضب شد و دستور داد که همه کارگران را تفتیش کنند تا شاید آن گوهر ارزنده پیدا شود.
 
کارگران را یکى بعد از دیگرى گشتند تا اینکه نوبت به نصوح رسید او از ترس رسوایى ، حاضر نـشد که وى را تفتیش ‍ کنند، لذا به هر طرفى که مى رفتند تا دستگیرش کنند، او به طرف دیگر فرار مى کرد و...

پیامک شهادت امام رضا (ع) -92
چهارشنبه 92/10/11 ساعت 2:56 عصر | نوشته ‌شده به دست سیمرغ | ( نظر )

ای شیعه بزن ناله و فریاد امشب
از غربت آن غریب کن یاد امشب
در شب شهادت امام رضا التماس دعا دارم
********
نفرین بر آن محرم نامحرم
که زهر جفا را نه در جام تو که در کام ما ریخت
آه! ای خورشید عشق
ای مولای جوان من
چه زود غروب کردی!
********
کـمـک کـن مـثـل مشهد، شهر رؤیا
دلـم پـر ازدحـام از نـور بـاشــد
پـر از پـرواز کـفـتـرهـاى کوچک
سـرم سـبـز و دلـم پـر شور باشد
شهادت امام رضا (ع)تسلیت باد
********

دختر بدر الدجی امشب سه جا دارد عزا
گاه می گوید پدر گاهی حسن گاهی رضا
********
من کیستم گدای تو یا ثامن الحجج
شرمنده عطای تو یا ثامن الحجج
********
یارضا علیه السلام
بر یازده امام چو دلم تنگ می شود
می آیم و طواف مزار تو می کنم
********
با نام رضا به سینه ها گل بزنید
با اشک به بارگاه او پل بزنید
فرمود که هر زمان گرفتار شدید
بر دامن ما دست توسل بزنید
********
دلم کبوترصحن ورضاست سودایم
دلم خوشست که ازمن رضاست مولایم
********
حسن شاه دین شرف بخشید ملک طوس را
شمع، آرى میکند روشن دل فانوس را
..........
دیده را گفتم که این روشندلى از چیست؟ گفت:
طوطیاى خویش کردم خاک شاه طوس را
..........
از براى خاکروبى درش روح الامین
در کف خود هر سحر گیرد پر طاووس را
.........
اى که در اسماء اعظم عمر خود کردى تلف
در خراسان آى وبنگر مظهر قدوس را
********
یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای
آنجا برای عشق شروعی مجدد است
********

هرکجاسلطان بود دورش سپاه و لشکر است،
پس چرا سلطان خوبان بی سپاه و لشکر است
با خبر باشید چشم انتظاران ظهور،
بهترین سلطان عالم از همه تنها تر است
********
زائری بارانی ام آقا بدادم میرسی؟
بی پناهم، خسته ام،تنهابدادم میرسی ؟
گر چه آهونیستم اماپراز دلتنگی ام
ضامن چشمان آهوهابه دادم میرسی ؟
شهادت امام هشتم بر شما دوست عزیز تسلیت باد

منبع : موسسه جهانی سبطین



بعد اجتماعی وقف (به بهانه هفته وقف)
سه شنبه 92/10/10 ساعت 9:25 عصر | نوشته ‌شده به دست سیمرغ | ( نظر )

پدیده وقف دارای حیطه گسترده ای از فعالیت و اقدام می باشد، تا جایی که اگر به درستی هدایت شود، به بسیاری از نیازها پاسخ می دهد و هیچگاه جامعه انسانی با کمبودهای اقتصادی، اجتماعی، آموزشی و فرهنگی روبرو نخواهد شد. اما مهم این است که هم نیازها براساس اولویت در سطح افکار عمومی معرفی شود و هم ضرورت آن عینی و متناسب با عواطف و درک و توجه واقفان لحاظ گردد. البته وقف می تواند در جنبه شخصی و خانوادگی نقش داشته باشد و گاه در بعد عمومی و در جهت پرکردن خلأهای اجتماعی، که قرآن بر کارهای عمومی و همیاری و حل مشکلات و برطرف کردن نابسامانی های جامعه از طریق تعاون بر نیکی تأکید می کند. زیرا هر چند انسان به دلیل حب فرزند و حفظ اموال خود از دست یازیدن دیگران، گاه وقف می کند، اما آنچه در این میان بیشتر ارزش دارد، و قرآن آن را ترویج می کند فرهنگ سازی برای انجام کارهای عام المنفعه و نهادینه کردن روحیه همدلی و همکاری و تشویق به تعاون و کمک به دیگران است: « تعاونوا علی البر و التقوی و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان و اتقوا الله ان الله شدید العقاب» (مائده /2) و در نیکوکاری و پرهیزگاری با یکدیگر همکاری کنید و در گناه و تعدی دستیار هم نشوید و از خدا پروا کنید که خدا سخت کیفر می دهد. « و آتی المال علی حبه ذوی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل و السائلین و فی الرقاب» ( بقره /177) در آغاز در آیه ای می فرماید: « اگر از آنچه خدا به آنان روزی داده انفاق کنند چه زیانی بر ایشان دارد. (نساء/39) سپس می فرماید: « ان الله لا یظلم مثقال ذره و ان تک حسنه یضاعفها و یوت من لدنه اجراً عظیما» ( نساء /40). در حقیقت خداوند هم وزن ذره ای ستم نمی کند و اگر این ذره کار نیکی باشد آن را دو چندان می کند و از نزد خویش پاداشی بزرگ می بخشد.
منبع:ستاد خبری روابط عمومی سازمان اوقاف و امور خیریه



مشاعره رهبر معظم انقلاب با امام راحل
سه شنبه 92/10/10 ساعت 1:13 صبح | نوشته ‌شده به دست سیمرغ | ( نظر )

غزل «من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم» امام خمینی (ره) از جمله اشعاری است که بعد از رحلت ایشان منتشر شد و مقام معظم رهبری در پاسخ به این غزل زیبا، شعری با مطلع «تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی» همسو با این غزل سرودند که در ادامه هر دو غزل آمده است.

غزل امام خمینی(ره)

من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بیمـار تـو را دیـدم و بیمار شدم

فارغ از خود شدم و کوس انا الحق بزدم
همچو منصور خریدار سر دار شدم

غم دلدار فکنده است به جانم، شررى
که به جان آمدم و شهره بازار شدم

درِ میخانه گشایید به رویم، شب و روز
که من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم

جامه زهد و ریا کَندم و بر تن کردم
خرقه پیر خراباتى و هشیار شدم

واعظ شهر که از پند خود آزارم داد
از دم رند مى آلوده مددکار شدم

بگذارید که از بتکده یادى بکنم
من که با دست بت میکده بیدار شدم

*****


غزل مقام معظم رهبری

تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی
تو طبیب همه ای از چه تو بیمار شدی

تو که فارغ شده بودی ز همه کان و مکان
دار منصور بریدی همه تن دار شدی

عشق معشوق و غم دوست بزد بر تو شرر
ای که در قول و عمل شهره بازار شدی

مسجد و مدرسه را روح و روان بخشیدی
وه که بر مسجدیان نقطه پرگار شدی

خرقه پیر خراباتی ما سیره توست
امت از گفته در بار تو هشیار شدی

واعظ شهر همه عمر بزد لاف منی
دم عیسی مسیح از تو پدیدار شدی

یادی از ما بنما ای شده آسوده ز غم
ببریدی ز همه خلق و به حق یار شدی

 

 منبع:خبرگزاری برنا



9 دی از نگاه رهبر انقلاب
دوشنبه 92/10/9 ساعت 11:15 عصر | نوشته ‌شده به دست سیمرغ | ( نظر )

روز نهم دی در تاریخ ماند. این جمله رهبر انقلاب اسلامی است. ایشان فتنه 88 را حاصل برنامه‌ریزی چندین ساله‌ی دشمنان و در ادامه‌ی قضایایی چون فتنه‌ی سال 78 تحلیل میکنند و راه‌حل علاج آن را حرکت عظیم مردمی همانند آنچه در 9 دی سال 88 اتفاق افتاد می‌دانند. از نگاه رهبر انقلاب روح دیانت حاکم بر دلهای مردم و توجه به فرهنگ عاشورا از خصوصیات مشترک حماسه‌ی 9 دی و حوادث دوران پیروزی انقلاب اسلامی است.


آنچه در ادامه می‌آید گزیده‌ای از «روایت تاریخی حماسه 9 دی» در بیانات رهبر انقلاب اسلامی است:

 

9 دی

 


 برنامه‌ریزی ده ساله دشمن برای فروپاشی نظام اسلامی در سال 78 و 88 

دشمنان ما تصور میکردند با رحلت امام، آغاز فروپاشى این نظام مقدس کلید زده خواهد شد. آنها خیال میکردند امام که رفت، بتدریج این شعله خاموش خواهد شد، این چراغ خاموش خواهد شد. بعد، مراسم تشییع جنازه‌ى امام، آن احساسات مردم، آن حرکت عظیم مردم در حمایت از کارى که خبرگان کردند، اینها را مایوس کرد. یک برنامه‌ریزى ده ساله کردند - این تحلیل من است، این به معناى اطلاع نیست؛ تحلیلى است که قرائن آن را براى ما اثبات میکند - ده سال بعد امیدوار بودند که نتیجه بدهد. سال 78 که آن حوادث پیش آمد، آن کسى که این حوادث را خنثى کرد، مردم بودند. روز بیست و سوم تیر سال 78 مردم آمدند در خیابانها، توطئه‌ى دشمن را که سالها برایش برنامه‌ریزى کرده بودند، در یک روز باطل کردند. آن روز گذشت. موج دوم، باز یک برنامه‌ریزى ده‌ساله بود تا سال 88 . به نظرشان فرصتى به دست مى‌آمد. به خیال خودشان زمینه‌ها را آماده کرده بودند. مطالباتى هم مردم داشتند - مردمى که وابسته‌ى به نظامند، وفادار به نظامند - فکر کردند از این مطالبات بتوانند استفاده کنند؛ لذا آن قضایاى سال 88 به وجود آمد. دو سه ماه تهران را متلاطم کردند - البته فقط تهران را - دو سه ماه توانستند دلها و ذهنها را به خودشان مشغول کنند. اینجا هم مردم آمدند توى میدان. بعد از آنکه باطنها ظاهر شد، در روز قدس مردم دیدند که اینها حرف دلشان چیست، در روز عاشورا فهمیدند که اینها عمق خواسته‌هاشان تا کجاست، مردم عزیز ما به میدان آمدند و حماسه‌ى نه دى را به راه انداختند. نه فقط در تهران، بلکه در سراسر کشور، میلیونها نفر در روز نهم دى، بعد هم بلافاصله در بیست و دوى بهمن آمدند توى میدان، غائله را ختم کردند. این، هنر مردم است. درود به مردم ایران. درود به ملت مومن و مبارز و بصیر و آگاه ایران. ان‌شاالله به توفیق الهى، مردم همین راه را و همین خط را و همین آرمان را و همین عزم و همت را تا آخر ادامه خواهند داد. 1390/03/14

 حضور پرشور مردم؛ عامل شکست فتنه هجدهم تیر و فتنه 88 

در فتنه‌ى هجدهم تیر، پنج روز بعد از اینکه فتنه‌گران فتنه‌ى خود را شروع کردند، مردم آن حرکت عظیم 23 تیر را، نه فقط در تهران، بلکه در سایر شهرها به راه انداختند. در فتنه‌ى 88، دو روز بعد از حوادث عاشورا، آن قضیه‌ى عظیم نهم دى به راه افتاد. همان وقت بعضى از ناظران خارجى که از نزدیک دیده بودند، در مطبوعات غربى نوشتند و ما دیدیم، که گفته بودند آنچه در نهم دى در ایران پیش آمد، جز در تشییع جنازه‌ى امام، چنین اجتماعى، چنین شورى دیده نشده بود. این را مردم کردند. حضور مردم اینجورى است. 1390/07/20

آیت الله خامنه ای حرکت 9 دی را عامل در هم پیچیده‌شدن بساط فتنه و فتنه‌گران و حادثه ای ماندنی در تاریخ معرفی می‌کنند

 حرکت عظیم مردمی؛ تنها راه‌حل مقابله با فتنه 88 

فتنه‌ى 88 تنها آن چیزى نبود که توى خیابان به وسیله‌ى تعدادى آدم دیده شد؛ این یک چیز ریشه‌دارى بود، یک بیمارى عمیقى درست کرده بودند، اهدافى داشتند، زمینه‌ها و مقدمات فراوانى برایش چیده شده بود، کارهاى بزرگى شده بود و هدفهاى بسیار خطرناکى دنبال این کار بود، که با این برخوردهاى گوناگون سیاسى و امنیتى و اینها حل نمیشد؛ یک حرکت عظیم مردمى لازم داشت؛ که این حرکت، حرکت 9 دى بود؛ آمدند بساط فتنه و فتنه‌گران را در هم پیچیدند. لذا حادثه‌ى 9 دى یک حادثه‌ى ماندنى در تاریخ ماست. من آن سال هم گفتم - پارسال بود یا پیرارسال بود - که این حادثه، حادثه‌ى کوچکى نیست. این حادثه، شبیه حوادث اول انقلاب است. این حادثه بایستى حفظ شود، بایستى گرامى داشته شود. 1390/09/21

 روح دیانت حاکم بر مردم؛ نقطه مشترک 9 دی و حضور مردم در سال 57

در قضیه‌ى 9 دى سال 88 یک نکته اساسى است و آن نکته برمیگردد به هویت انقلاب و ماهیت انقلاب. یعنى همان روحى که حاکم بود بر اصل انقلاب ما و آن حضور عظیم بى‌نظیر تاریخى در سال 57، همان روح در ماجراى 9 دى نشان داده شد؛ کمااینکه در قضایاى گوناگون دیگر هم نشان داده شده، لیکن در 9 دى به شکل بارزى نشان داده شد؛ به طورى که جاى انکار و تردید و تامل براى هیچ کس از بدخواهان و دوستان و دشمنان و دیگران باقى نگذارد. آن روح چه بود؟ روح دیانت حاکم بر دلهاى مردم بود. 1390/09/21

9 دی

 توجه به فرهنگ عاشورا؛ خصوصیت مشترک 9 دی و حوادث اول انقلاب 

یکى از خصوصیات دیگرى که در حادثه‌ى 9 دى هست، که باز آن را کاملا به حوادث انقلاب نزدیک میکند، مسئله‌ى عاشوراست. یعنى در حوادث اول انقلاب هم محرم پیش آمد و امام آن نکته‌ى عظیم عجیب تاریخى را بیان کردند: «ماهى که خون بر شمشیر پیروز است». این حرف کوچکى نیست: پیروزى خون بر شمشیر. ماها عادت کرده‌ایم، این حرفها را هى تکرار میکنیم؛ کانه عمقش گاهى از یادمان میرود. خون بر شمشیر پیروز میشود، مظلوم بر ظالم فائق مى‌آید، کشته بر کشنده فائق مى‌آید؛ این همان چیزى است که در عاشورا پیش آمد. امام این را در محرم سال 57 مطرح کردند، در قضیه‌ى 9 دى هم باز پاى امام حسین در میان بود، پاى عاشورا در میان بود. اگر آن حرکات سخیف و در واقع گریه‌آور از سوى این گروه‌هاى ایضا سخیف، در عاشورا پیش نمى‌آمد، این حرکت عظیم و این تحرک عمومى مردم معلوم نبود به این شکل به وجود بیاید. اینجا هم پاى عاشورا در میان بود. 1390/09/21

 موضع‌گیری صریح در مقابل اهانت به امام حسین(ع)؛ نشانه روشن‌بینی مردم 

مى‌بینید مردم پایبندى‌شان به مسائل دینى و ارزشهاى معنوى بیشتر شده است. کى در کشور ما این همه جوان در مراسم معنوى شرکت میکردند؛ در مراسم عبادى ماه رمضان، در روز عید فطر؟ این اجتماعات عظیم، این روشن‌بینى مردم در زمینه‌ى مسائل سیاسى سابقه نداشته است. بعد از اهانتى که در روز عاشوراى سال 88 به وسیله‌ى یک عده تحریک شده نسبت به امام حسین انجام گرفت، دو روز فاصله نشد که مردم در روز 9 دى توى خیابانها آمدند و موضع صریح خودشان را علنى ابراز کردند. دستهاى دشمن و تبلیغات دشمن نه فقط نتوانسته مردم را از احساسات دینى عقب بنشاند، بلکه روزبه‌روز این احساسات تندتر و این معرفت عمیق‌تر شده است. 1389/07/27

بخش سیاست تبیان

 



پیامک رحلت پیامبر (ص) و شهادت امام حسن(ع)
جمعه 92/10/6 ساعت 4:3 عصر | نوشته ‌شده به دست سیمرغ | ( نظر )

 

پیامبر

خورشید عشق را، ره شام و زوال نیست

بر هر دلی که تافت، در آن دل ضلال نیست

در آسمان دلبری و آستان عشق

نور جمال دلبر ما را مثال نیست

?♥?

فلک را رکن ارامش شکسته

زمین از اشک غم ، در گل نشسته

ملائک جمله در جوش و خروشند

خلایق جمله از ماتم خموشند

?♥?

در شب رحلت خاتم انبیا، محمد مصطفی (ص) فرشتگان عرش می گریند.

عاشقانش با چشمانی اشک آلود، مرثیه غم می سرایند. ما نیز در شب رحلت آسمانی اش در سوگ می نشینیم

?♥?

رحلت پیامبر اعظم، معراج وصال اوست با حضرت دوست. رحلت جانسوزش را به عاشقان رسالتش تسلیت می گوییم.

?♥?

در شب رحلت پیامبر اعظم (ص)، اشک غم می ریزیم و بی تاب می شویم. عروج آسمانی اش را تسلیت می گوییم.

?♥?

غمی در سینه ام می جوشه امشب

چراغ آسمون، خاموشه امشب

گمونم پیرهنِ مشکیشو، زهرا (علیهاالسلام)

به جای مادرش، می پوشه امشب!

ادامه مطلب...


ویژگیهای یاران خاصّ حضرت مهدی(عج)
جمعه 92/10/6 ساعت 1:36 صبح | نوشته ‌شده به دست سیمرغ | ( نظر )

یار

انقلاب حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف, بزرگترین قیامی است که بشریت در تاریخ، نظاره گر آن خواهد بود, و چنین انقلاب عظیمی را باید دارای افراد شایسته و خاص یاری کنند. با اندکی تأمل در میان روایات تبیین کننده‌ی تعداد و احوال یاران حضرت مهدی علیه السلام, این امر که تعداد یاران خاصّ حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف), سیصد و سیزده نفر است؛ به وضوح تبیین گردیده است. در میان این دسته از روایات برای این افراد ویژگی ها و خصوصیاتی ذکر گردیده که تا حدودی, حاکی از تمایز و خاص بودن این افراد می باشد. در ادامه به گوشه ای از این روایات اشاره می گردد.

1- جابر جعفی از امام باقر علیه السلام نقل کرده که فرمود: «بین رکن و مقام سیصد و اندی به عدد اهل بدر با قائم(عجل الله فرجه الشریف)  بیعت خواهند کرد, در میان آنان نجیبانی از اهل مصر, و ابدالی از اهل شام, و اخیاری از اهل عراق وجود دارد, آن گاه دین را تا مقداری که خداوند بخواهد بر پا خواهند داشت.»[1]

2- امیرالمومنین علی علیه السلام در خصوص ویژگی های یاران حضرت مهدی(عجل الله فرجه الشریف) می فرماید: «یاران مهدی جوان هستند و پیر در میان آنها وجود ندارد, مگر فقط به مقدار سرمه در چشم و نمک در توشه راه, و کمترین چیز در توشه راه, نمک است».[2]

مفضل بن عمر می گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: آیه ی ««... فَاسْتَبِقُواْ الْخَیرَْاتِ  أَیْنَ مَا تَکُونُواْ یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعًا ...» [3] در باره ی آن عده از اصحاب امام قائم(عجل الله فرجه الشریف) که غائب هستند نازل شده است که ناگاه شب هنگام از بسترهایشان غایب می شوند و صبح در مکه هستند, بعضی از آنها در میان ابر حرکت می کنند, اسم آنها, نام پدرشان و سیما و قیافه و نسبشان شناخته می شود.» مفضل می گوید: عرض کردم : «فدایت شوم, ایمان کدام یک قویتر است؟» فرمود: «آنکه در میان ابر حرکت می کند».[4]

جابر جعفی از امام باقر علیه السلام نقل کرده که فرمود: «... به خدا سوگند 313 تن از مردان نزد او می آیند, که در میان آنان پنجاه زن نیز هستند....». [5]

بیشتر یاران حضرت در سن جوان اند و بزرگسالان در میان آنان کم هستند. این یاران دارای افکاری متحد و دیدگاههایی یکنواخت بوده و دل هایشان به هم پیوسته است

3- امام صادق علیه السلام در وصف یاران خاصّ حضرت مهدی (عجل الله فرجه الشریف) فرمود: «مردانی که گویی قلب هایشان مانند پاره های آهن است. هیچ چیز نتواند دل های آنان را نسبت به ذات خداوند گرفتار شک سازد. سخت تر از سنگ هستند. اگر بر کوه ها حمله کنند, آنها را از هم خواهند پاشید ... گویی که بر اسبان خود مانند عقاب هستند. بر زین اسب امام دست می کشند و از این کار برکت طلب می کنند. گرد امام خویش چرخیده, در جنگ ها جان خود را سپر او می سازند و هر چه بخواهد برایش انجام می دهند. مردانی که شب ها نمی خوابند؛ در نمازشان همهمه ای چون صدای زنبور عسل دارند. شب ها بر پای خویش ایستاده و صبح بر مرکب خود سوارند. پارسایان شب اند و شیران روز. اطاعت آنان در برابر امام شان, از اطاعت کنیز برای آقایش زیادتر است. مانند چراغ ها هستند .... گویی که دل های شان قندیل است. از ترس خدا بیمناک و خواهان شهادت اند. تمنای شان شهید شدن در راه خدا است. شعارشان این است: «ای مردم! برای خون خواهی حسین به پا خیزید». وقتی حرکت می کنند, پیشاپیش آنان به فاصله یک ماه ترس و وحشت حرکت کند, آنان دسته دسته به سوی مولا می روند. خدا به وسیله آنان امام راستین را یاری می فرماید».[7]

ظهور

از مجموع روایاتی که در باب معرفی یاران و اصحاب حضرت ولی عصر(عجل الله فرجه الشریف) در دست است, صفات و ویژگی های این بزرگان را می‌توان اینگونه بیان کرد:

1- آنان از مناطق مختلف جهان به صورتی خارق العاده گرد هم می آیند.

2- آنها نخستین بیعت کنندگان با حضرت مهدی(عجل الله فرجه الشریف) هستند.

3- آنان سرسپردگان ویژه و مدافعان خاصّ حضرت حجت (عج) هستند.

4- آنان پرچم داران و حاکمان روی زمین از طرف حضرت مهدی (عج) هستند.

5- آنان مصداق عذاب الهی برای ستمگرانند.

6- به عنوان یکی از شرایط ظهور, فراهم آمدنشان, نشان از قطعی شدن ظهور دارد.

7- آنان در پرتو عنایت های الهی همواره پیروز میدان نبرد خواهند بود.

8- آنان دارای روحی تأئید شده از طرف خداوند هستند که هرگز تردیدی درباره ی حقّ در آنان راه نخواهد یافت.

9- ایشان در مبارزه با دشمنان و از بین بردن آنها, کارگزاران آن حضرت در روی زمین خواهند شد.

10- بیشتر یاران حضرت در سن جوانی اند و بزرگسالان در میان آنان کم هستند. این یاران دارای افکاری متحد و دیدگاههایی یکنواخت بوده و دل هایشان به هم پیوسته است.

جابر جعفی از امام باقر علیه السلام نقل کرده که فرمود: «... به خدا سوگند 313 تن از مردان نزد او می آیند, که در میان آنان پنجاه زن نیز هستند....»

 

11- حضور زنان در میان یاران حضرت مهدی(عجل الله فرجه الشریف), خود حاکی از دو نکته است:

الف) زنان که در طول تاریخ از حقوق خویش محروم بودند و شخصیت آنان تحقیر گشته بود, در دوران آن انقلاب بزرگ, شخصیت واقعی خویش را باز خواهند یافت و به عنوان کارگزاران اصلی تحوّل عظیم, در جامعه جهانی شرکت خواهند داشت. این موضوع اهمیت ویژه ای دارد که ارزش واقعی و پایه قدرت و توانمندی نوع زن و ارزشیابی استعدادهای او را مشخص می سازد.

ب) زنان اگر در جهاد و رویارویی مستقیم شرکت نکنند, در دیگر پست ها و مسئولیت ها و سازندگی ها, می توانند مشارکت داشته باشند. همچنین در گسترش فرهنگ اسلامی, تبیین خطوط اصلی دین, آموزش معارف الهی و جایگزین ساختن معیارها و اصول انقلاب مهدوی, می توانند کارآمد بوده و نقش های اصلی و برجسته ای را بر عهده گیرند و در دوران ظهور, شایستگی شرکت در آن حرکت بزرگ و کمک رساندن به داعی حق را داشته باشند. [7]

 

پی نوشت:

1. مجلسى، محمد باقر, بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، بیروت, م?سسة الوفاء، 1404ه, ج52, ص334, ح64 و نیز: الغیبةللطوسی, ص476

2. النعمانى, محمد بن ابراهیم، الغیبة، تهران، مکتبة الصدوق، 1397ق, صص 316و 315, ح10

3. بقره/148: « ... پس در کارهاى نیک بر یکدیگر پیشى گیرید. هر کجا که باشید، خداوند همگى شما را [به سوى خود باز] مى‏آورد ....»

4. مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، پیشین, ج52, ص286, ح21

5. تفسیر عیاشی, ج1, صص64و65, ح117

6. مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، پیشین, ج52, ص308, ح82

7. ر.ک: سلیمیان, خدامراد, پرسمان مهدویت, قم: شباب الجنه, چاپ دوم, 1385ش, صص 259-261

منبع:بخش مهدویت تبیان  



امتحان جانبازی
جمعه 92/10/6 ساعت 1:33 صبح | نوشته ‌شده به دست سیمرغ | ( نظر )

شهید عباس مطیعی

بعدازظهر باصفایی بود. توی حیاط خانه تان با هم نشسته بودیم.
حاج کریم هندوانه آورد و خودش هم نشست. زمان یک مقدار به تعارفات گذشت. بعدش شروع کردیم به صحبت کردن. با هم خیلی خودمانی صحبت می کردیم.
از تو خواستیم ما را نصیحت کنی. اول راضی نمی شدی چیزی بگویی. خیلی اصرار کردیم. گفتی: «یک توصیه به شما می کنم و آن این که قبل از این که جبهه بروید خودتان را بسنجید و مقاوم کنید! از خدا بخواهید استقامت مقابله با مشکلات را به شما بدهد. اگر فکر می کنید نمی توانید در امتحان سخت جانبازی شرکت کنید. از خدا بخواهید شهادت را نصیب شما کند!».
اشک دور چشمهایم حلقه زده بود. هیچ وقت گلایه ای از سختی جانبازی ات نکرده بودی. اولین بار بود کلمات این جوری از تو می شنیدم. همیشه مقاوم بودی و استوار.
اما بعد به اشتباهم پی بردم. ادامه دادی: «اما اگر بتوانید در امتحان موفق بشوید خداوند خیلی به شما اجر می دهد!»
به تو گفتم: «عباس آقا شما که الحمدالله موفقی!».
لبخند زدی و گفتی: «ای بابا خیلی شیطون دور و برم می پلکه ولی خدا کمک می کنه. شما هم برایم دعا کنید!»
نفسم بالا آمد. خدا را شکر کردم. هنوز مقاوم بودی و استوار.
بابا خیلی به تو می رسید و خیلی هم افتخار می کرد. همیشه می گفت: «بعد از بازنشسته شدن خدا لطف کرده و افتخار خدمت به جانباز را نصیب من کرده!»
بدنت زخم شده بود. صبر می کردی. ماهها طول کشید تا زخم بدنت خوب شد. هیچ وقت گلایه نکردی.
چند بار با تو صحبت کردم. سؤالهای مختلفی هم پرسیدم.
آخر سر به من گفتی: «داداش همه ی اینها امتحان الهیه! خدا کنه بتوانم توی این امتحان قبول بشوم!».
دور و بر تختت شلوغ بود. خیلی ها به عیادتت آمده بودند. هر کسی از دری صحبت می کرد. تخت کنار دستت یکی عراقی بود. او را از اردوگاه پشته آورده بودند.
تو مشغول صحبت بودی. یکی از عیادت کننده ها رفت جلوی تخت اسیر و گفت: «الموت لصدام»
اسیر خیلی متعصب بود. مثل این که بعثی بود. چشمهایش داشت از حدقه در می آمد. اما چیزی نمی توانست بگه. صحبتت را قطع کردی. خطاب به آن آقا گفتی: «ای کاش این جمله را نمی گفتی! این الان اسیر دست ماست. ممکنه بعثی هم باشه ولی به هر حال ما دستور داریم با اسرا مدارا کنیم!».
او گفت: «عباس آقا نشنیده ای با اسرای ما چه کار می کنند؟».
تو هم جواب دادی: «به خاطر همین آنها شدن عراقی و ما ایرانی. ما تابع دین و رهبریم!» بعد ادامه دادی: «مولا علی علیه السلام درباره ی ابن ملجم هم سفارش کرد که با اسیر مدارا کنید!».
هر روز به دیدنت می آمدم. کنارت می نشستم. با هم صحبت می کردیم. دوست داشتم برایم درد دل کنی. گلایه ای داشته باشی. ولی اصلاً مثل این که با گلایه و شکایت قهر بودی. هیچ رابطه ای با هم نداشتید. حرف هایت شنیدنی بود.
فقط از زمانی دلخور می شدم که از آرزوی خودت یعنی شهادت صحبت می کردی. من هم شهادت را قبول داشتم ولی جدایی از تو برایم خیلی سنگین بود. حتی حرفهای جدایی را هم نمی خواستم بشنوم. ولی تحمل می کردم.
آن روز هم مثل همه ی روزها به دیدنت آمده بودم. یک فنجان کوچک چای برایت آوردم. آخر دکترها اجازه نمی دادن مایعات زیاد بخوری. به من گفتی: «خواهر بنشین ببینم بعد از شهادت من چه کار می کنی!».
گفتم: «عباس جان می شه یه روز از این حرف ها نزنی؟».
با خنده اما جدی ادامه دادی: «این آرزوی منه! نمی خوام بمیرم. می خواهم شهید بشم! وقتی که شهید شدم نمی خوام برام گریه کنی. من به گریه ی شما نیاز ندارم. اگر خواستی گریه کنی به خودت نگاه کن؛ اگر پیرو حضرت زهرا و زینب کبری (سلام الله علیهما) بودی که خوش به حالت و اگر نبودی برای خودت گریه کن! چرا که اون موقع تو بیشتر به گریه نیاز داری!».
سرباز پادگان قلعه مرغی بودم. خبر مجروح شدنت را بهم دادند. آمدم بیمارستان شهید مصطفی خمینی به عیادتت. آرام و بی حرکت روی تختخواب دراز کشیده بودی.
آنجا فهمیدم قطع نخاع شده ای و باید تا آخر عمر روی ویلچر بنشینی. از اتاق آمدم بیرون. توی راهرو کمی گریه کردم و ساده لوحانه با خودم گفتم: «عباس شجاع یا به قول خودمون شیخ عباس با آن همه تحرکش چه جوری تا آخر عمر تحمل می کنه روی ویلچر بشینه!»
چند دقیقه ای گذشت. آمدم داخل اتاق. بیدار شده بودی. لبخند می زدی. خوش آمدی گفتی. کنارت نشستم. شرم داشتم چیزی بپرسم. خودت شروع کردی از نحوه مجروح شدنت تعریف کردی. بعدش هم گفتی:
- «یه رفیق جدید باید بگیرم!»
- «رفیق جدید؟ رفیق جدید یعنی چه؟»
- «یه رفیقی که شب و روز باهم باشیم. ویلچر!»
- «ویلچر سخته. سخت نیست؟»
- «فکر نمی کنم اطاعت کردن از خداوند و صدمه دیدن در راه او سخت و ناگوار باشه!»
از تو خداحافظی کردم.
آمدم بیرون. راستش آمدم بیرون که کمی گریه کنم. (1)

پی نوشت ها :

1- به رسم شمشاد، صص26و 47و 51و 63و 67و 71.

منبع مقاله :
-، (1388)؛ سیره ی شهدای دفاع مقدس(11)، گل های باغ معرفت، تهران: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، چاپ دوم 1389

منبع:راسخون



پا نهاده در وادی عشق
دوشنبه 92/10/2 ساعت 9:35 عصر | نوشته ‌شده به دست سیمرغ | ( نظر )

مختصری از زندگی نامه ی مرحوم آیت الله محمدباقر محمدی عراقی «حاج آقا بزرگ»

شهید حاج آقا بهاء الدین محمدی عراقی، که بزرگترین فرزند مرحوم آیت الله حاج آقا بزرگ بود، سال ها در کرمانشاه ساکن بود و ابوی گرامی، چه در زمان قبل از انقلاب و چه پس از انقلاب و چه پس از آن، مرتباً به ایشان سر می زدند. البته حاج آقا بزرگ علاقه ی خاصی به حاج آقا بهاء الدین داشتند که هم روحانی و هم فرزند بزرگ ترشان بودند». این هم مرور زندگی پدر شهیدی که خود شهید زنده ی حادثه ی ترور فرزند برومند روحانی و شهیدش لقب گرفت، از لسان دیگر فرزندش مهندس جمال الدین محمدی عراقی:
«هیهات اَن یأتیِ الزمّان لِمِثلِه- اِنَّ الزَّمانَ لِمِثلِه لَعَقیم».
نوشتن در مورد شخصیتی چند بُعدی همچون حضرت آیت الله مرحوم حاج آقا بزرگ، الحق کار دشواری است. کاش غریبه بودی و می گفتند یک روحانی پیر و مراد و مورد اعتماد مردم و مراجع و غیره را توصیف کن و از آنجا که از این ستارگان تابناک آسمان دین در دوران مختلف به برکت انفاس قدسی ائمه (علیهم السلام) کم نیستند، آن وقت می توانستی شروع و ختم نوشتن را پیش بینی کنی و به انجام برسانی.
اما وقتی که کمابیش با این شخصیت عجیب، محشور و مأنوس بوده ای، مسأله به نوع دیگری است، زیرا قله ی کوهی نیست که آن را گرچه به هر زحمت و رنج بپیمایی و بالاخره به قله برسی، بلکه اقیانوسی است بی جهات و پهناور و هرچند یک مسیر را انتخاب و حرکت کنی، در هر مقطع از حرکت به نکات جالبی می رسی که اگر از نشاط آن لحظات روحانی بتوانی به خود بیایی، تازه از شگفتی زمین گیری و مجبوری اعتراف کنی که نخواهی توانست حق مطلب را ادا کنی و بایستی با توکل بر خدا قلم را برداری و شروع کنی و الا باید بگویی: وصف رخ خورشید مجال شرری نیست.

ادامه مطلب...


 
تبلیغات
آمار بازدید

بازدید امروز : 4

بازدید دیروز : 35

کل بازدیدها : 177632